درمورد شحصیتم هینا چان

چهرشو عوض کرده بودم گفته گذشتشم عوض کنم
تو سن۴ سالگیش
پدر و مادر دعوا میکردن و از هم جدا شدن
ومادرش بیماری داشت
سرطان
پدرشم کلا ولش کرده بود رفت
وتو سن۷ سالگی بود
که مادرش میمیره
و قرار بود فرزند خوندگیشو فامیلاش به عهده بگیرن که هینا فرار میکنه
و شب بارونی بود
تو کوچه نشسته و زانوشو بغل کرده بود
که موری پیداش میکنه
و علاوه بر اینکه عضو مافیا می‌کنه اونو و تحت اموزش قرارش میده
به فرزند خوندگی قبولش میکنه

هینا از اول که به دنیا اومد خیلی بچه عجیب و غریب بود
خیلی کنجکاو

و وقتی بزرگتر میشه۱۲ سالش بود
این اجسادی که مافیا کشته بود رو
برمیداشت
و تیکه هاشونو بهم میدوخت
و عاشق. شنیدن صدای جیغ
و ریخت خون بود
و بعد اجسادی که بهم میدوخت
همیشه دهنشونو شگل لبخند میدوخت
و اونو رو با طناب دار اویزون میکرد
مثل عروسک خیم شبازی

خیلی درونگرا و ساکت بود
کلا مشکل برقراری ارتباط داشت
و صجبت نمیکرد
و با دفترش حرفاشو مینوشت
و خیلی زورش از ی دختر عادی زیاد بود
و اینکه موهبتش نیست
موهبتش خلق کردنه بت چیزی که تو ذهنش تجسم میشد خلق میشد
البته محدودیت هم داشت
وجود زنده خلق نمیشد
یا چیز خیلی غیر عادی

تایپ INXJ بود

و سن:۲۰ سال
وزن:۴۷ کیلو گرم
گروه خونی:Oمنفی

و اصلا ادم نیست که عصبی باشه و کیوت بازی در بیاره
خیلی مرموز و دارکه

ولی تو شرایطی خیلی خجالتیه
دیدگاه ها (۲)

INTJ xINFj

میکس دازای و چویا⁦^⁠_⁠^⁩

اگر تایپ ها حیوون بودن خانواده زرد ها

تایپ اگر حیوان بودند خانواده بنفشا

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط